تعداد فرشته خود را پیدا کنید

این پدر دو پسر را به دلیل مصرف بیش از حد از دست داده است - آنچه در مورد غم و اندوه آموخته است

بهبودی ، هر دو برای اختلالات مصرف مواد و غم و اندوه ، یک روند است ، نه یک واقعه. کتابهای زیادی در مورد مدلهای مختلف روند بهبودی نوشته شده است. به همین ترتیب ، تعداد بیشماری کتاب در مورد روند بهبودی نوشته شده است. آنچه که اکثریت قریب به اتفاق آنها مشترک هستند درک این است که فرد بهبودی یا اندوه را 'نمی رسد' یا 'پایان' نمی دهد.





ما غم و اندوه ما را متابولیزه کنید درست همانطور که بدن ما مواد ما را متابولیزه می کند. این به بخشی از ما تبدیل می شود و روش های دیدن دنیا را تغییر می دهد. غم و اندوه حتی می تواند شیمی عصبی ما را تغییر دهد کاهش سطح سروتونین ، این احساس را برای ما به وجود می آورد که اوضاع خوب نیستند و احساسی که ممکن است هرگز نداشته باشند.

اما هم در مصرف مواد و هم در غم و اندوه ، انتخاب های سالم به مرور زمان به بهبود زندگی در ما کمک می کند تا مغز و بدن ما بهبود یابد.



به طور جداگانه بهبودی حاصل نمی شود.

یکی از جنبه های فرایند بهبودی که باید به خاطر بسپاریم این است که کل خانواده فرصتی برای بهبودی دارند. اگر عضوی از خانواده نزدیک خود داشته باشید که به سرطان مبتلا شده باشد ، این مسئله همه را تحت تأثیر قرار می دهد و برنامه ها مختل می شود. اضطراب و ترس وجود دارد.



اگر فرد مبتلا به سرطان بهتر شود ، خانواده باید دوباره تنظیم شوند و با یادگیری اینکه یک بار دیگر با هم پیش می روند تغییر خواهد کرد. حتی اگر عزیز بهبود پیدا کند ، خانواده تغییر می کند. در طول اعتیاد فعال پسرانم ، تقریباً هر آنچه گفتم یا باور داشتم 'هرگز برای من اتفاق نخواهد افتاد' اتفاق افتاد. من صدها هزار دلار برای نجات پسرانم از اعتیاد هزینه کردم.

ازدواجم را گم کردم. من هر دو پسرم را از دست دادم. مدتی راه را گم کردم.



دقیقاً مانند موارد اختلال در مصرف مواد ، به طور جداگانه بهبودی برای گروه حاصل نمی شود. بار مشترک تقسیم بار است. ما تنها نیستیم و می توانیم به آنها کمک کنیم بارهای یکدیگر را تحمل کنید .



زودیاک 31 مارس
تبلیغات

اهمیت کنار گذاشتن کنترل.

وقتی فرزندانمان کوچک هستند ، بسیاری از ما دچار یک توهم می شویم. توهم این است که ما می توانیم آنها را کنترل کنیم. یکی از سخت ترین درسهایی که برای من آموخت این بود که این ایده پوچ است.

اگر تا به حال کودکی دندان درآورده اید ، پس احتمالاً قبلاً با این حقیقت روبرو شده اید. شما هر کاری در توان دارید انجام می دهید تا از رنج آنها بکاهید ، اما آنها هنوز گریه می کنند. بهترین تلاش ما این است که نتوانیم به نتیجه دلخواه خود برسیم وقتی که نتیجه آن تغییر فرد دیگری است. به نوعی با بزرگتر شدن فرزندان و دوست داشتن افراد دیگر در زندگی ، این درس را فراموش می کنیم.



ما فکر می کنیم که با تلاش خود می توانیم دیگران را به نوعی تغییر دهیم. با توجه به مصرف مواد ، ما اعتقاد داریم که می توانیم به نوعی اعتیاد را از والدین ، ​​از دوستی خارج کنیم ، از تحصیل خارج کنیم ، از قانون خارج شویم ، یا حتی از مشاوره خارج شویم.



این یک تمایز مهم است زیرا برای من ، بعضی اوقات ، تفاوت بین جنون و عقل بود. من انسانی خطاپذیر هستم که پسرانم را به بهترین وجهی که می دانستم دوست دارم. در آخر هر دو را گم کردم. اگر عشق به تنهایی می توانست کسی را از اعتیاد او نجات دهد ، هیچ بیماری همه گیری وجود نخواهد داشت.

ما نمی توانیم بیماری و کسانی که از آن رنج می برند را کنترل کنیم. ما آنها را به بهترین وجهی که می دانیم چگونه بهترین فرصت ممکن را برای بهبودی فراهم کنیم ، دوست خواهیم داشت ، اما داشتن یکی دیگر از گزینه ها داشتن عواقب این انتخاب است. همانطور که فردی که با اعتیاد خود دست و پنجه نرم می کند با 'ناتوانی' خود دست و پنجه نرم می کند ، کسانی که آنها را دوست دارند نیز باید چنین کنند.

به یاد داشته باشید در غم عزت وجود دارد.

یکی از حقایقی که دیدن من مدتها طول کشیده این است که عزت فوق العاده ای وجود دارد. چیزی که بندرت تصدیق یا فهم می شود این است که بیشتر از آنچه بیشتر دوست داشته ایم غمگین می شویم. موجوداتی که بودند ، زندگی هایی که آنها لمس کردند و روابطی که با هم مشترک بودیم. درجه غم و اندوه به درجه عشق مربوط می شود.



وقتی شخصی دور از خود را از دست می دهیم ، درد از بین می رود. وقتی کسی را در نزدیکی خود از دست می دهیم ، درد احشایی است و غیرقابل حل است. وقتی کسی که دوستش داریم می میرد ، بخشی از چیزهایی که از دست می دهیم همه چیزهایی است که برای دانستن آنها به او اعتماد می کنیم - جوک های داخلی ، نام مکان ها و افرادی که نمی توانید به یاد بیاورید ، دستور العمل های قدیمی و شماره تلفن ها ، نام آهنگ ها و فیلم ها ، سنت ها و داستان ها. ما این توانایی را نداریم که دوباره خاطرات را مرور کنیم و آنها را در برابر یکدیگر بررسی کنیم. ما قسمتهایی از رابطه را از دست می دهیم که هیچ کس دیگری نمی فهمد. به طور خلاصه ، دلمان برای 'ما' که مشترک بودیم و قسمتهایی از آن را که بدون آنها تجربه نمی کنیم ، از دست می دهیم.

وقتی کسی که دوستش داریم می میرد ، او همیشه بخشی از ما را با خود می برد و ما نیز همیشه قطعه ای از آن را نزدیک قلب خود نگه می داریم. این افتخاری است که ذاتی در غم و اندوهی است که ما تجربه می کنیم. ما فقط غمگین آن چیزی هستیم که آن را عمیقاً دوست داریم.

برای من ، بخشی از میراث من این است که به زندگی آنها احترام بگذارم از طریق زندگی من در حال حاضر ، این اطمینان را می دهم که یک اونس از دردی را که متحمل شده ام هدر ندهم. درد دل ما به فضاهای شکسته تبدیل می شود که در آن به بهترین وجهی برقرار می شویم ، همدلی می کنیم و می توانیم دیگران را تشویق کنید که همه چیز بهتر می شود .

اقتباس از گزیده ای از کتاب جدید استیو گرانت ، من را فراموش نکن: یک خط زندگی برای کسانی که درگیر سوuse مصرف مواد و اعتیاد شده اند ، کتابهای مورگان جیمز.

و آیا می خواهید اشتیاق شما به سلامتی دنیا را تغییر دهد؟ مربی عملکرد تغذیه شوید! امروز برای عضویت در ساعات اداری زنده آینده ما ثبت نام کنید.

با دوستانتان به اشتراک بگذارید: