مربی دوست یابی در مورد چگونگی ذهن خود را از قرار ملاقات در عصر اینستاگرام از دست ندهید
دستم را روی گیرنده گرفتم ، امیدوارم که کافی باشد شاخهای اطراف را غرق کنم و آنرا بسازم تا مشتری احتمالی من بتواند اطلاعات بیشتری در مورد خدمات مربیگری من و کمتر در مورد الگوهای ترافیک بعد از ظهر سه شنبه در خیابان هشتم درک کند.
در فاصله چند متری ، شخص دیگری را مشاهده کردم که در حال تلاش برای انجام همان کار است. او کلاه بیس بال محکم بسته بود. قفل های جت مشکی از کنار کلاه او افتادند. من می دانست آن قفل ها
این اولین باری نبود که در خیابانهای نیویورک با کسی برخورد می کردم که قبلاً با او قرار گذاشته بودم. این اولین بار بود که با کسی روبرو می شدم که اندکی پس از خوابیدن با هم ، من را در اینستاگرام مسدود کرده بود.
درست وقتی که من داشتم روبه رو می شدم تا به امید دیگری او مرا ندیده بود ، سرش را بلند کرد. او لبخندی زد و دست خود را به عنوان راهی برای گفتن 'هی!' بلند کرد. در حالی که هر دو هنوز تلفنی بودیم. من به عقب دست تکان دادم و سپس چشمهایم را دور کردم و تمام تلاشم را کردم تا روی مکالمه حاضر تمرکز کنم. من هنوز 10 دقیقه مشاوره باقی مانده بودم و اطمینان از مشتری جدید برای من بسیار مهمتر از بحث کوچک با یک پیرمرد قدیمی بود که لازم دانست محدود کردن خوراک من باشد.
ده دقیقه بعد ، هر چند ، نزدیک به پایان تماس من ، او هنوز آنجا ایستاده بود. مگر اینکه او دیگر تلفنی نبود. به نظر می رسید که منتظر است. بی توجهی به او ناخوشایندتر بود ، بنابراین پس از قطع تلفن راه خود را باز کردم.
با لبخند گفتم: 'سلام' ، اما تمام تلاشم را کردم تا اشتیاق بیش از حد نداشته باشم.
'ههیییییییی!' او به عقب شلیک کرد. 'اوضاع چطوره؟' سپس برای آغوش وارد شد.
رد و بدل شدیم که چگونه هستی و چه هستی او نیز مانند من شغل جدیدی داشت.
گفتم: 'من مربیگری زندگی کردم.' 'مربیگری دوستیابی ، به طور خاص.' (یادداشت کناری: این است همیشه ارائه عجیب این خبر به شخصی که قبلاً با او ملاقات کرده اید.)
'وای! عالی است! ' او گفت ، اشتیاق اجباری اش محسوس است. اما بعد ، لحن او تغییر کرد. آرام و با لحن متفکرانه تری گفت: 'ما باید مدتی دوباره دور هم جمع شویم.'
سخنان او مرا از چشم دور کرد. آنها عجیب به نظر می رسیدند ... واقعی. در حال حاضر من زیاد به آن فکر نکردم و فوراً گفتم: 'اوه اوه ، آره خوب ... من در واقع الان در یک رابطه هستم.'
سریع چرخش کرد. گفت که بسیار جذاب بود و چقدر او برای من خوشحال بود. اما بعد او دوباره مرا شوکه کرد: 'خوب ، پس شاید شما بتوانید مربی دوست یابی من باشید.'
31 تیر زودیاک
من از این موضوع خندیدم ، گفتم من سیاست همکاری با دوستان را ندارم و اندکی بعد راه های جداگانه خود را دنبال کردیم. اما مشخص بود که این رابطه کنار است ، این پسر می خواست وقت خود را با من بگذراند. او در این مورد مرا سرزنش نمی کرد.
هنگام سوار شدن به خانه ، خودم را لگد زدم که از او در مورد بلوک شبکه های اجتماعی نپرسم. برای این که نگفتید 'این را به من معما کن: تو من را در اینستاگرام مسدود کردی ، و حالا می خواهی یک وقت یک به یک با هم باشیم؟'
اما به نوعی ، س directال مستقیم لازم نبود. همه حقایق و بینش ها را می توان از تعامل 5 دقیقه ای ما دریافت. و این در واقع مربوط به او یا من یا وضعیت خاص ما نبود بلکه نقش مشکوکی است که اینستاگرام در دوستیابی مدرن بازی می کند.
قول دروغ دوست یابی در اینستاگرام.
هنگامی که اینستاگرام و دوست یابی برای اولین بار شروع به تلاقی می کنند - هنگامی که افراد برای اولین بار استفاده از پسندیدن را دنبال می کنند ، دنبال می کند ، و DM ها به عنوان یک روش نرم و ایمن برای تبلیغ موضوع قرار ملاقات (به عنوان مثال ، اشاره به اینکه شخصی را دوست دارید در مقابل اینکه مستقیماً شماره او را می پرسید) ، ما مجبور شدیم موارد زیر را مکرراً به خود یادآوری کنیم: اینستاگرام فقط دریچه ای برای زندگی کسی است ، نه انعکاس مستقیم. ارسال تشنگی تبدیل به یک چیز شد ، و مهم این بود که آنچه را که خردکننده شما با یک دانه نمک ارسال کرده است ، بدانید ، زیرا می دانید که همه ما طعمه ارائه بیشترین اوج ها و پایین ترین سطح خود هستیم. و گرچه این مسئله هنوز خیلی زیاد است (از نظر من بیشتر) ، از نظر من ، آگاهی از ذات معیوب ذاتی محتوای اینستاگرام به عنوان بازتاب مستقیم زندگی کسی ، فقط در مورد دوست یابی باعث خراش سطح می شود.
اینستاگرام به یک موضوع در فرهنگ دوست یابی تبدیل شد زیرا سهولت بیشتری (ظاهراً) برای تجربه ای کاملاً پر از سهولت فراهم آورد. شما می توانید با یک گروه بیرون بروید و با یکی از دوستانتان آشنا شوید و به جای اینکه جسورانه شماره آنها را از آنها بخواهید ، مکالمه را طوری هدایت کنید که درخواست دستگیره اینستاگرام آنها یک سوال طبیعی باشد. شما میتوانست چیزی برای آنها داشته باشید ، اما شما صریحاً آن را نمی گویید.
زودیاک 28 دسامبر
درد و عصبانیتی که در دوست یابی تجربه می کنیم فقط محصول نیست ارتباط ضعیف ، اما این زبان شل ما در مورد چه چیزهایی توسعه داده ایم میتوانست منظور داشتن. میتوانست کلمه عملیاتی بودن بنابراین در مورد فالوور اینستاگرام ، اگر در آستانه دریافت هستید ، می توانید تصور کنید که کسی به این معنی است که دوست دارد شما را بشناسد ، دوست دارد با شما قرار ملاقات بگذارد ، دوست دارد با شما بخوابد. شاید آنها یک عکس از عکسهای شما را دوست داشته باشند ، به DM های شما سر بزنند و س theال کنند. یا شاید آنها چندین هفته را با پسندیدن یک عکس اینجا و آنجا ، تماشای تمام داستان های شما سپری کنند ، اما هرگز پیام مستقیم ارسال نکنند. این می تواند ماه ها بدون هیچ پیگیری ادامه داشته باشد ، و شما فکر می کنید 'آیا آنها خوراک من را دوست ندارند؟' آیا چیز عجیبی پست کردم؟ چه چیزی می توانم ارسال کنم که ممکن است پاسخ آنها را تحریک کند؟ '
به همین ترتیب ، سالها قبل که این شخص به دنبال آخرین قرار ملاقات من را مسدود کرده بود ، الگوی فکر من این بود: 'آیا من در رختخواب خیلی بد بودم و او مجبور بود من را مسدود کند؟ آیا او اکنون دختر دیگری را می دید و نمی خواست من از او مطلع شوم؟ آیا او فقط تصمیم گرفت که ... من را دوست ندارد؟ ' من بدترین مطلق را فرض کردم که همان چیزی بود که تعامل پیاده رو ما را بسیار ناخوشایند می کرد. نتیجه گیری من از فعالیت او در اینستاگرام باعث شد تا فکر کنم اگر او هرگز بخواهد مرا در انظار عمومی ببیند ، بلافاصله به جهت دیگری برود. و با این حال ، دقیقاً عکس این اتفاق افتاد. تمام فرضیات معیوب من ، همه بر اساس رفتار اینستاگرام ، در چهره من خیره شده اند.
تبلیغاتیک جایگزین بهتر برای تجزیه و تحلیل رفتار Instagram شما در شکست.
در یک 2017 نیویورک تایمز مقاله بحث در مورد اینستاگرام به عنوان یک پلت فرم دوست یابی ، روانشناس بالینی لئورا تروب ، دکتری ، اظهار داشت: 'واقعیت این است که شما نمی توانید به حساب اینستاگرام کسی نگاه کنید و از احساس او مطلع شوید.' من معتقدم وقتی تراب به حساب شخصی مراجعه می کرد ، فعالیت جمعی آنها را نیز در سیستم عامل شامل می کرد.
من لذت معاشقه با کسی را به صورت لایک و DM ، ورود به دنیای او (حتی اگر فقط یک پنجره باشد و شاید بیشتر از آن یک نما) نپذیرفتم و یا تحقیر نکنم ، و از آن جا یک ضیافت بازیگوش بسازم. ، که منجر به یک تعامل حضوری .
اما معنایی که ما به همه این اقدامات غیرمستقیم داده ایم ، در حالی که در ابتدا این کار ارتباط با کسی را آسان تر می کند ، اما کلون دقیق 'سلام ، می خواهی یک نوشیدنی بخوری؟' نیست. یا 'هی ، من تو را دوست دارم.'
شاید تجربه شما به اندازه تجربه من افراطی نباشد. شاید کسی مستقیماً شما را مسدود نکند و سپس به شما پیشنهاد دهد که دوباره با هم بروید ، احتمالاً با نتیجه مطلوب رابطه جنسی (زیرا این همه رابطه بود ، فقط FYI). اما همه ما خطر فعالیت متضاد اجتماعی را احساس کرده ایم. اینکه فکر کنیم یک دنباله یا مانند آن معنی دارد و بعد داشتن آن اصلاً معنایی ندارد؟ یا شاید به موقع بود؟ یا شاید ما باید برای همسایگان و همسایگان و باریستای خود توصیف کنیم و ببینیم آنها چه نظری دارند؟
ما می توانیم برای کمک به ملاقات شخص ویژه بعدی خود از اینستاگرام استفاده کنیم. مسئله این نیست. مسئله این است که وقتی ما این اقدامات را بیش از آنچه انجام می دهند منظور کنیم - چه خوب و چه بد. هیچ وقت هیچ وقت ارتباط مستقیم را برآورده نمی کند. این خود ما هستیم که تصمیم می گیریم کدام یک را دردناک تر و دشوارتر بدانیم. آیا این جسارتاً از کسی شماره خود را می خواهد یا پیشنهاد دور هم جمع شدن در آن لحظه است؟ یا اینکه ساعتهای بی شماری صرف لغو فعالیت اینستاگرام آنها می شود؟
پسر اینستاگرام هرگز رفع انسداد من را انجام نداد ، اما هر وقت اعلانی دریافت می کردم او به نمایه LinkedIn من نگاه می کرد ، این باعث لبخند من می شود. شاید چیزهای بیشتری برای ما در دسترس باشد ، اما قطعاً رسانه های اجتماعی عامل تعیین کننده ای نخواهند بود.
آیا می خواهید اشتیاق شما به سلامتی دنیا را تغییر دهد؟ مربی عملکرد تغذیه شوید! امروز برای عضویت در ساعات اداری زنده آینده ما ثبت نام کنید.
با دوستانتان به اشتراک بگذارید: