تعداد فرشته خود را پیدا کنید

چگونه می توانیم در ایجاد تغییرات اجتماعی موثرتر عمل کنیم؟

از منظر سلامتی ، ما در یک سفر ثابت هستیم که یاد می گیریم چگونه به درمان آن بپردازیم علت از بیماری های ما ، نه فقط علائم زیرا معمولاً آنچه در زیر سطح وجود دارد به درک عمیق تری اشاره دارد و وضوح. کتاب کاست: منشأ نارضایتی های ما ، توسط ایزابل ویلکرسون ، این رویکرد کنجکاو را به یک قلمرو بسیار گسترده تر اتخاذ می کند: جامعه و فرهنگ آمریکا. ویلکرسون با نگاهی دقیق و ضروری به زندگی مدرن آمریکایی ، توضیح می دهد که آنچه در زیر سطح است 'سیستم طبقه پنهان' است. همانطور که وی در مورد تاریخچه و م componentsلفه های سیستم های کاست در سراسر جهان بحث می کند ، ویلکرسون نحوه تأثیر آنها بر کل جامعه را از نظر بهداشت جسمی و روحی ، سیاسی ، فرهنگی و فراتر از آن متصل می کند. همانند سلامتی - هرچه اتفاقات ریشه ای را بهتر درک کنیم ، برای القای تغییرات مثبت از آمادگی بیشتری برخوردار هستیم.





برای درک بیشتر از این پویایی های اجتماعی ، قبل از خرید نسخه شخصی خود ، قسمت زیر را بررسی کنید کاست: منشأ نارضایتی های ما اینجا .

علامت تولد اکتبر

کاست: منشأ نارضایتی های ما

هر کدام از ما نوعی در ظرف هستیم. این برچسب به جهانیان علامت گذاری می کند که فرض می شود درون آن باشد و چه کاری باید با آن انجام شود. این برچسب به شما نشان می دهد که ظروف شما ظاهراً متعلق به کدام قفسه است. در سیستم کاست ، برچسب اغلب با محتوای آن همگام نیست ، به اشتباه قفسه اشتباه قرار داده می شود ، و این باعث آسیب رساندن به مردم و م institutionsسسات می شود به گونه ای که ممکن است همیشه از آن مطلع نشویم.



چگونه می توانیم در ایجاد تغییرات اجتماعی موثرتر عمل کنیم؟

تصویر توسطایزابل ویلکرسون/ همکار



قبل از آمازون و آیفون ها ، من خبرنگار ملی در آن کشور بودم نیویورک تایمز ، مستقر در شیکاگو. تصمیم گرفته بودم قطعه ای دلچسب در مورد Magnificent Mile شیکاگو ، یک خیابان اصلی در خیابان میشیگان که همیشه ویترین شهر بود ، انجام دهم ، اما اکنون برخی از نام های بزرگ از نیویورک و جاهای دیگر قصد اقامت داشتند. من فکر کردم خرده فروشان نیویورک از گفتگو خوشحال خواهند شد. همانطور که داستان را برنامه ریزی می کردم ، برای مصاحبه با آنها تماس گرفتم. هر کسی که من تماس گرفتم از توصیف ورود خود به شیکاگو و نشستن با آن هیجان زده شدم بار .

مصاحبه ها مطابق انتظار تا آخرین مصاحبه ادامه داشت. چند دقیقه زودتر رسیده بودم تا مطمئن شوم با توجه به مهلتی که پیش رو داشتم می توانیم به موقع شروع کنیم.



بوتیک در این ساعت آرام اواخر بعدازظهر خالی بود. دستیار مدیر به من گفت مدیر به زودی از قرار دیگری می آید. به او گفتم انتظار برایم مهم نیست. خوشحال شدم که نام بزرگ دیگری را در این قطعه به دست آوردم. او در حالی که من تنها در یک نمایشگاه کاملا باز ایستاده بودم به گوشه عقب رفت. مردی با کت و شلوار تجاری و پالتو ، خسته و نفس نفس راه افتاد. از گوشه دور ، او با سر اشاره کرد که این او است ، بنابراین من بالا رفتم تا خودم را معرفی کنم و شروع کنم. نفسش تنگ شده بود ، عجله کرده بود ، کتش هنوز روشن بود و ساعتش را چک می کرد.



او گفت: 'اوه ، من اکنون نمی توانم با تو صحبت کنم' و از کنارم رد شد. 'من خیلی خیلی شلوغ هستم. من برای یک قرار ملاقات دیر می کنم. '

اول گیج شدم. ممکن است دقیقاً در همان زمان قرار دیگری گذاشته باشد؟ چرا او باید همزمان دو قرار ملاقات بگذارد؟ در بوتیک شخص دیگری نبود جز ما و پشتیبان او و دستیارش.



گفتم: 'فکر می کنم من قرار تو هستم.'



'نه ، این یک قرار ملاقات بسیار مهم با است نیویورک تایمز گفت: 'کتش را در آورد.' 'اکنون نمی توانم با شما صحبت کنم. باید مدتی دیگر با شما صحبت کنم. '

'اما من با نیویورک تایمز من به او گفتم ، قلم و دفتر در دست. 'من با شما تلفنی صحبت کردم. من کسی هستم که چهار و نیم با شما قرار ملاقات گذاشته ام. '

'اسمش چیه؟'



'ایزابل ویلکرسون با نیویورک تایمز '

'از کجا می دانم؟' او با بی حوصلگی به عقب برگشت. 'نگاه کن ، من گفتم که الان وقت ندارم با تو صحبت کنم. او هر لحظه اینجا خواهد بود.

نگاهی به ورودی جلو و دوباره به ساعتش انداخت.

'اما من ایزابل هستم. ما باید فعلاً مصاحبه داشته باشیم.

آهی کشید. 'شما چه نوع شناسایی دارید؟ آیا کارت ویزیت دارید؟ '

این آخرین مصاحبه برای این قطعه بود و من تا زمان رسیدن به او همه آنها را تحویل داده بودم.

به او گفتم: 'من تمام روز مصاحبه داشته ام.' 'من اتفاقاً الان از آنها خارج شده ام.'

2 سپتامبر علامت زودیاک

'در مورد شناسه چطور؟ شما مجوز خود را دارید؟

'من مجبور نبودم مجوز خود را به شما نشان دهم ، اما اینجاست.'

نگاهی گذرا به آن انداخت.

'شما چیزی ندارید که نیویورک تایمز بر روی آن؟'

فرشته شماره 300

'اگر من اینجا نبودم تا با شما مصاحبه کنم ، چرا من اینجا بودم؟ تمام این زمان گذشته است. ما اینجا ایستاده ایم و هیچ کس دیگری حاضر نشده است.

'او باید دیر در حال اجرا باشد. من باید از شما بخواهم که بروی تا بتوانم برای قرار خود آماده شوم. '

من رفتم و به سمت عقب برگشتم بار دفتر ، گیج و عصبانی ، سعی می کند بفهمد چه اتفاقی افتاده است. این اولین باری بود که من به جعل هویت خودم متهم می شدم. تصورات کاست او درباره اینکه چه کسی باید کاری را در جامعه انجام دهد که او را چنان کور کرده باشد که فکر این را که خبرنگار با نگرانی در انتظار او ، از گفتگو با او هیجان زده است ، درست مقابل او ایستاده است ، رد کرد. به نظر می رسید به ذهنش خطور نمی کند که الف نیویورک تایمز خبرنگار ملی می تواند با وجود هر نشانه ای که نشان می دهد من او هستم ، در ظرفی مانند من بیاید.

ماجرا همان یکشنبه جاری شد. از آنجا که من نتوانسته بودم با او مصاحبه کنم ، هیچ اشاره ای به وی نشد. این می توانست تبلیغات خوبی برای او داشته باشد ، اما مصاحبه های دیگر در نهایت این کار را غیرضروری کردند. کلیپی از قطعه را به همراه کارت بازرگانی که درخواست کرده بود برای او فرستادم. تا امروز ، من وارد آن خرده فروش نخواهم شد. من این نام را ذکر نخواهم کرد ، نه به دلیل سانسور یا تمایل به محافظت از اعتبار هر شرکت ، بلکه به دلیل تمایل فرهنگی ما به این باور که اگر ما فقط پیش فرض مورد انتظار برای نادر بودن را شناسایی کنیم ، ریشه یابی خواهیم کرد مسئله. مشکل می توانست در هر مکانی رخ دهد ، زیرا مشکل در واقع ریشه دارد.

ایزابل ویلکرسون ، برنده جایزه پولیتزر و مدال علوم انسانی ملی ، نویسنده تحسین منتقدان است نیویورک تایمز کتاب پرفروش گرمای خورشیدهای دیگر . اولین کار او برنده جایزه محافل کتاب منتقدان کتاب برای داستان نویسی شد و نامگذاری شد زمان 10 بهترین کتاب غیر داستانی سال های 2010 و نیویورک تایمز لیست بهترین داستان نویسی تمام دوران. وی در دانشگاه های پرینستون ، اموری و بوستون تدریس کرده و در بیش از 200 کالج و دانشگاه دیگر در سراسر ایالات متحده و اروپا و آسیا سخنرانی کرده است.

تبلیغات

با دوستانتان به اشتراک بگذارید: